هفته ی 25
عزیز دلم سلام.خیلی امیدوارم میکنی وقتی تکون میخوری و خودتو بهم نشون میدی.اما بهت بگم که تنها امیدواری منم فقط و فقط بودن تو و تکون خوردناته. با این که تصمیم گرفته بودم اگه این سری حامله بشم اصلا گریه نکنم اما امروز خیلی گریه کردم.چشمام هنوزم که هنوزه داره درد میکنه. دلم خیلی گرفته بود راستیتش باباییت بدجوری سرما خورده.و خودت میدونی که اون با یه سرماخوردگی ساده کلا میریزه بهم و حالش خیلی وخیم میشه و منم خیلی ناراحت میشم دوست دارم هیچ وقت اون مریض نشه به جاش من مریض بشم چون تحمل مریضی خودم خیلی راحت تر از تحمل مریض بودن اونه. چند روز بود منم حال نداشتم.حتی نمیتونستم از تختم پاشم.هر دو مون بی حال می خوابیدیم و نه اون میتونست به من برسه و ...
نویسنده :
ايلقار
1:26